بیوگرافی پریتی زینتا

 نام: پریتی زینتافیلم‌ها

سال ساخت

نام فیلم

بازیگر همراه

۱۹۹۸

سرباز

بابی دئول

۲۰۰۱

دل میخواهد

عامر خان

۲۰۰۱

دزدکی – یواشکی

سلمان خان و رانی موکرجی

۲۰۰۰

هر دلی که عاشق میشه

سلمان خان و رانی موکرجی

۲۰۰۰

چه بگوییم!!

سیف علی خان

۲۰۰۰

ماموریت کشمیر

هریتیک روشن

۲۰۰۱

این راه عشق است

آجی دوگان

۲۰۰۲

دل مال تو است

ماهیما

۲۰۰۳

آرمان

آمیتاب بچن و آنیل کاپور

۲۰۰۳

کسی را پیدا کردم

ریتیک

 

هرپال

شاینی آهوجا

 

 

 

 نام: پریتی زینتا 

تاریخ تولد: 31 ژانویه 1975 
محل تولد:سیملا، هندوستان 
قد: 165 سانت(آخی از من کوتاهتره!) 
حرفه: بازیگر،مدل،خواننده،گوینده ،دوبلر،طراح حرکات موزون،مجری 
علاقه شخصی: سیب زمینی سرخ کرده(الهــــی!)، خریدن کفش، ماشین فورد 
مهم ترین رویداد زندگی هنری: گرفتن جایزه فیلم فیر بعنوان بهترین بازیگر تازه وارد،ستاره زن سال استاداست برای فیلم ویر زارا 
تحصیلات: فارغ التخصیل روانشناسی 
مشخصه برتر: قدرت سخنوری بالا، مهارت در انجام حرکات موزون، لبخند همراه چال گونه هایش و مثبت اندیشیدن. 
بازیگر مرد مورد علاقه: درمندرا، آمیتا باچان، شاهرخ خان، براد پیت، آل پاچینو و جرج کلونی 
مهم ترین رویداد زندگی شخصی: مرگ پدرش، بازیگر شدنش، رابطه صمیمانه اش با امیر خان که نزدیک بود منجر به ازدواج شود(همون بهتر که نشد!) 
اولین فیلم: کاراکتر پریتی نایر در"دیل سه" 
آخرین فیلم ها: هیروز، هیون ان ارث، هرپل. 

پریتی فقط 12 سال داشت که مقابل دوربین قرار گرفت. هرچند آن کار یک آگهی تجاری بود که یکی از دوستان خانوادگی شان ساخته بود و از آن پس خواست تا یک مدل بشود. دانش آموخته سیملا هرگز در خواب هم نمی دید که روزی هنرپیشه شود. می گفت که هدفش همچون دیگر نوجوان ها در زندگی این بود که یک تغییر مناسب ایجاد کند. احتمالا اگر آن روز یک هواپیما سر راهش قرار می گرفت حتما خلبان می شد! عاشق این بود که مسیری را تا انتها پیگیری کند اما متاسفانه همیشه چشم به فعالیت دیگران داشت و به ادعای خودش هرگز ایده ای نداشت که صرفا مال خودش باشد. 
روانشناسی رشته مورد علاقه اش در دانشگاه بود و همه فکر می کردند که او روزی یک روانشناس خواهد شد شاید هم یک تاجر موفق، اما پریتی در عین ناباوری همگان به یک هنرپیشه بدل شد. او حتی تا بمبئی رفت تا در رشته روانشناسی جنایی در دانشگاه بمبئی تحصیل کند اما تقدیر چیز دیگری در آستین داشت. کارگردانی به نام شیکر کاپور در یک مهمانی دوستانه او را می بیند و پس از دیدن کارش در آگهی تجاری او را می پسندد و تصمیم می گیرد از این دختر برای فیلم بعدی اش در نقش اصلی زن استفاده کند. حضور در آن فیلم چیزی بود که هر نو آمده ای از ته دل می خواست در آن باشد پس پریتی معطل نکرد و حتی دوره ی کلاسهای رقص را هم پشت سر گذاشت اما این فیلم هرگر ساخته نشد و پریتی سرخورده برجای ماند. اما اندک زمانی بعد بود که کاندان شاه بازی در کیا کهنا را به او پیشنهاد می دهد و پریتی با بازی در نقش یک دختر که در عشق به تجربه ای وحشتناک دست پیدا می کند توانست همه را مجذوب خویش کند. 
بیوگرافی درباره ی پریتی خیلی کمتر از بازیگرهای دیگه ست چون پریتی معمولا از صحبت درباره ی زندگی خصوصیش خودداری می کنه. به نظر من این خیلی خوبه چون همه که نباید از سر و سرّ زندگی یه بازیگر خبر داشته باشن. درحالیکه تو بالیوود همچین چیزی نیس و مردم کوچکترین اطلاعاتو درباره خصوصی ترین مسائل بالیوودیها دارن. خوبه لا اقل این قضیه درباره ی بازیگرهای ایران صدق نمی کنه. مثلا ما همه می دونیم که بازیگرهای معروف هند چندبار ازدواج کردن چندتا بچه دارن رابطه شون با خانواده چطوره؟ روزی چند وعده غذا میخورن؟ تو هر وعده چند لقمه می خورن؟ هر لقمه رو چندبار میجون؟؟؟ چه بد! آدم از شهرت نفرت پیدا می کنه! بگذریم... 


نگاهی به فیلم های زیبا و به یاد ماندنی پریتی: 


کیا کهنا (2000) 
کیا کهنا اولین فیلمی بود که پریتی توش بازی کرد ولی بعد از 4،5 فیلمش اکران شد. با اینکه فیلم اولش بود ولی بخاطر ایفای نقش توی این فیلم برنده ی 4 جایزه شد. درکل فیلم جالبی بود. به نظر من پریتی و سیف علی خان و آنوپام کر نقاط قوت فیلم بودن چون بازی شون واقعا درخور فیلم بود. 

موضوع کیا کهنا درباره ی این بود که سیف جلوی همه عشق آتشین خودشو به پریتی ابراز می کنه و حتی با اینکه برادر پریتی اصلا از سیف و اخلاقش خوشش نمیاد اونها به رابطه شون ادامه میدن. تا اینکه پریتی که یک دختر محصل و کم سن و سال بود باردار میشه ولی سیف می زنه زیر حرفش و ادعا می کنه که فعلا قصد ازدواج نداره و پریتی رو با حرفها و نگاه های تحقیر آمیز مردم تنها میذاره...



هردل جو پیار کره گا (2000) 
این فیلم واسه من خیلی با ارزشه. فکر کنم قبلا هم گفته بودم که علاقه ی من به پریتی با دیدن عکسهای این فیلم بوجود اومد. راستش من قبلا اصلا نمی دونستم بازیگری به نام پریتی وجود داره. بعد از یه مدت هم فقط اسما" می شناختمش تا اینکه عکسشو توی مجله ی دوستم دیدم و... 
پریتی در این فیلم در نقش دختری به نام جانوی بود که توی یه ماجرا به سلمان خان علاقمند میشه و سلمان هم عاشق اونه، درحالیکه خانواده ای که پریتی و پدرش رو نگه میدارن، فکر می کنن سلمان همون پسریه که دخترشون(رانی موکرجی) بخاطرش از خونه فرار کرده بود و بخاطر اینکه دخترشون خوشحال بشه رضایت میدن که با رانی ازدواج کنه. حالا بگذریم از باقی ماجرا که رانی هم کم کم از سلمان خوشش میاد و بازم این وسط پریتیه منه که تصمیم می گیره ایثار کنه و از عشقش بگذره... 



چوری چوری چوپکه چوپکه (2001) 
این فیلم دقیقا یکی از فیلم هایی هست که من هیچ وقت از دیدنش خسته نمیشم و واقعا دوسش دارم. شاید نظر من خیلی متفاوت با نظر دیگرون باشه ولی به نظر من چوری2 چوپکه2 یکی از بهترین و زیباترین و غم انگیز ترین و بی نظیر ترین فیلمهای پریتی بود. من گریه هایی که واسه این فیلم کردم واسه کل هو ناهو که عاشقشم نکردم! من عاشـــــق صحنه هایی ام که برای بچه جشن گرفته بودن و پریتی لباس های رانی رو پوشید و بجای اون رفت. مخصوصا وقتی که اسم مادر بچه رو پرسیدن واااااای اون نگاه غم انگیز پریتی به رانی تمام وجودمو آتیش زد... یا صحنه ی بعدیش که پریتی بچه رو به رانی نمی داد، از اونجا یه جمله ی پریتی تو ذهن من حک شده البته هندی شو یادم نیست ولی چون دوبله شده شو بیشتر دیدم و همش تکرار کردم کلا" با تصویر پریتی جلوی چشممه که با یه سوز و حسرتی به رانی گفت:«مادر این بچه پریا مالهوترا نیست...منــم..مـــن...» وااااااااای بمیرم الهـــــــی... 
صحنه ی آخرش که با سلمان خداحافظی می کنه رو که دیگه نگووووو... آهنگ چوری چوری چوپکه چوپکه هم واقعا محشر بود. یکی از بهترین آهنگایی بود که شنیدم و تقریبا حفظشم هستم. 
نکته ی جالب این فیلم نزدیک بودنش به دنیای واقعی ما آدمها بود. کسی که برای یک مدت کوتاه طعم واقعی زندگی و لذت بودن در کنار خانواده رو احساس می کنه ولی می دونه که بزودی این رویا تموم میشه و باید دوباره به دوران زندگی قبلیش برگرده بدون اینکه سهمی از اون روزهای شیرین ببره... بدون اینکه عشقش و حتی بچه ش که پاره ی تنشه همراهش بیان...این خیلی سخته که می دونه بزودی باید اون دنیای زیبا رو با دست های خالی ترک کنه...خیلی سخته...خیلی..... 



دیل هه تومهارا (2002) 
این فیلم هم یکی از اون فیلم هایی بود که من چندین بار نگاهش کردم. من عاشق آهنگ های این فیلمم. مخصوصا آهنگ محبت. به نظرم آرجون و پریتی زوج خوبین. از ماهیما هم خوشم میاد. ولی حیف شد که دیل هه تومهارا بخاطر اکرانش تو زمان مناسب شکست خورد. 
توی این فیلم پریتی در نقش دختری بود که بعد از مرگ مادر و پدرش پیش مادر ناتنی و دختر اون زندگی می کنه و عاشق پسریه که خواهرش هم عاشق اونه. و این وسط مادر ناتنیش(رکا) هست که چشم نداره ببینه اونا به هم برسن. واسه همین همه ی تلاششو می کنه که دختر خودشو قالب کنه! 



کل هوناهو (2003) 
ووووووووی یه چیز میگم یه چیز میشنوی! 
هرچند مطمئنا همه این فیلم عاشقانه ی زیبا رو دیدین وگرنه نصف عمرشون برفناست. بدون شک این فیلم بهترین فیلمیه که دیدم. فیلمی که میشه با دیدنش عشق رو درک کرد. 
چه آهنگ های بی نظیری هم داشت. آهنگ اصلی فیلم محشر بود و معنیه زیبایی هم داره که من شعار زندگیم قرار دادم. 
واقعا از کجا می دونی؟؟؟ شاید فردایی نباشه!!! 




ویر-زارا (2004) 
ویر زارا هم واقعا دیدنی بود. خب از فیلمی که شخصیت های اصلیش پریتی و شاهرخ و رانی باشن نمیشه کمتر از این انتظار داشت. این سه تا توی هر فیلمی بازی کنن غوغایی میشه. من که از این فیلم یه کلیپ هم درست کردم که بعضیا با دیدن اون کلیپ به گریه افتادن چه برسه به اینکه خود فیلمو ببینن. 
ویر-زارا نشون داد که عشق اونقدر وسیعه که حتی با مرزها فاصله از معشوق لحظه ای حضور اون تو زندگیت کمرنگ نمیشه. ویر زارا یک فیلم احساسیه که قطره قطره اشک های پریتی، ذره ذره ی موفقیت فیلمو رقم زد و بازی زیبا و دلچسب اون به تنهایی بار همه رو به دوش کشید. 





سلام نمسته (2005) 
این فیلم هم یه فیلم شاد، مدرن و جالب بود. طوری که آدم از دیدنش حسابی سرگرم میشه. من عاشق چهره ی پریتی توو سلام نمسته ام. کلا از مدل موهاش گرفته تا لباس های شیکی که می پوشید، خیلی بهش می اومد. 
این فیلم کاملا امروزی بود و مثل عصر ما دیگه توش عشق های لیلی مجنونی و تاحدودی غیر واقعی راه نداشت بلکه قضیه ی دوست داشتن های این دور و زمونه که با هر تقـّی به نفرت تبدیل میشن مطرح بود. درباره ی آدم های امروزی که خودشون رو در قبال خطاهایی که می کنن مسئول نمی دونن و تنها سعی می کنن خودشونو از دردسرهای زندگی دور کنن. آدم هایی که حتی با مشکلات زندگی هم لجبازی می کنن! و کسایی که فقط براشون موقعیت و خواست خودشون مهمه نه دیگران. دقیقا همون چیزهایی که اطراف خودمون زیاد می بینیم. 




کبی الویداع ناکهنا (2006) 
کارن که فیلمنامه رو تموم کرد هنوز جوهر قلمش خشک نشده بود که دنیا مثل بمب صدا کرد! 
همه برای اکران این فیلم روزشماری می کردن. درباره ی این فیلم اونقدر سروصدا و حاشیه و شایعه درست شد و انتظارها به قدری بالا رفت که بعد از اکران فیلم به این محشری خیلیا گفتن که بدترین فیلم کارن بود و سیل انتقادها روانه ی کارگردان و عواملش شد. درحالیکه کنک واقعا بی نظیر بود اما مردم به قدری راجع بهش حرف زده بودن و مطلب خونده و شنیده بودن که انتظار داشتن بهترین فیلمه قرن رو ببینن! خیلی ها بعد از اینکه دوباره فیلمو دیدن نظرشون تغییر کرد و واقع بین تر شدن. 
این فیلم یک پیام برجسته داشت که به نوعی میتونه راهنمای انسان در انتخاب شریک زندگیش باشه. این فیلم نشون داد که وقتی یه عشق توی دل آدم پرورش پیدا می کنه ممکنه به اندازه ای قدرت بگیره که بتونه همه ی پیمان ها رو زیر پا بذاره. به قدری که بتونه همه ی رسم ها و قسم ها رو بشکنه. به قدری که بتونه زندگی هایی رو از هم بپاشونه. حکایت این فیلم آدم رو یاد اون جمله ی معروف میندازه که میگه: «همیشه سعی کن اونی رو که دوسش داری بدست بیاری؛ وگرنه مجبور میشی اونی رو که بدست آوردی دوست بداری...» 
این فیلم هم به زندگی واقعی نزدیکه. دیگه توش از عشق های عجیبا" غریبا که با یه نگاه گل می کنن خبری نیست. بلکه درباره ی علاقه ایه که به تدریج و از روی شناخت بوجود میاد. راستش من خودم به این نتیجه دست پیدا کردم که تنها شناخت میتونه عشق رو بسازه. کسی که با یه نگاه یا چند برخورد با کسی نمیتونه ادعا کنه عاشقه. چون شاید طرف یه خلقیات و روحیاتی داره که اصلا با اون آدم سازگار نیست. اینجور عشق ها مطمئنا دیر یا زود از شور میفتن، درست زمانی که با گذر زمان همدیگه رو خوب شناختن و بودن در کنار هم به یک عادت تبدیل میشه که این حس جای عشقو پر می کنه. 
اما در کانک اینطور نبود. دیو و مایا بعد از مدت ها چیزهایی رو تو وجود هم پیدا می کنن که قبل از اون توی زندگیشون دنبالش بودن و اینه سرآغاز یک عشق... 





ام فیلم سال اکران وضعیت فروش
دیل سه 1998 متوسط 
سولجر 1998 بسیار پرفروش 
پرمانتی ایده را 1998 متوسط 
راجاکومارودو 1999 شکست خورده 
سنگرش 1999 پرفروش 
دل لگی 1999 شکست خورده 
کیا کهنا 2000 پرفروش 
هردل جو پیار کرگا 2000 پرفروش 
میشن کشمیر 2000 شکست خورده 
فرض 2001 شکست خورده 
چوری2چوپکه2 2001 پرفروش 
دل هه چهتاهه 2001 پرفروش 
یه راسته هه پیارکه 2001 شکست خورده 
دل هه تومهارا 2002 شکست خورده 
دهرو 2003 متوسط 
آرمان 2003 شکست خورده 
کویی میل گایا 2003 بسیار پرفروش 
کال هو ناهو 2003 بسیار پرفروش 
لاکشیا 2004 شکست خورده 
دیل نه جسه آپنا کاها 2004 شکست خورده 
ویر-زارا 2004 بسیار پرفروش 
کولام کولا پیار کره 2005 شکست خورده 
سلام نمسته 2005 بسیار پرفروش 
جان من 2006 شکست خورده 
کریش 2006 بسیار پرفروش 
کبی الوداع ناکهنا 2006 بسیار پرفروش 
جوم برابر جوم 2007 شکست خورده 
دلست لیر 2008 ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 
هرپال 2008 ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 




THE HERO 
دهرو دقیقا یازدهم آپریل سال 2003 اکران شد. فیلمی با حضور پریتی زینتا، سانی دیول و پریانکا چوپرا. فیلم خوبی بود و فروش متوسطی داشت. نام کاراکتر پریتی در هرو ریشما بود. پریتی در این فیلم در نقش یک دختر ساده ی روستایی بود که بنا به خواست یک مامور نظامی عملیات خطرناکی بهش محول میشه... فکر می کنم فیلمو حتما دیدین فقط برای اینکه یادتون بیاد چند تا از عکساشو ببینید.

تاریخ تولد: 31 ژانویه 1975 
محل تولد:سیملا، هندوستان 
قد: 165 سانت(آخی از من کوتاهتره!) 
حرفه: بازیگر،مدل،خواننده،گوینده ،دوبلر،طراح حرکات موزون،مجری 
علاقه شخصی: سیب زمینی سرخ کرده(الهــــی!)، خریدن کفش، ماشین فورد 
مهم ترین رویداد زندگی هنری: گرفتن جایزه فیلم فیر بعنوان بهترین بازیگر تازه وارد،ستاره زن سال استاداست برای فیلم ویر زارا 
تحصیلات: فارغ التخصیل روانشناسی 
مشخصه برتر: قدرت سخنوری بالا، مهارت در انجام حرکات موزون، لبخند همراه چال گونه هایش و مثبت اندیشیدن. 
بازیگر مرد مورد علاقه: درمندرا، آمیتا باچان، شاهرخ خان، براد پیت، آل پاچینو و جرج کلونی 
مهم ترین رویداد زندگی شخصی: مرگ پدرش، بازیگر شدنش، رابطه صمیمانه اش با امیر خان که نزدیک بود منجر به ازدواج شود(همون بهتر که نشد!) 
اولین فیلم: کاراکتر پریتی نایر در"دیل سه" 
آخرین فیلم ها: هیروز، هیون ان ارث، هرپل. 

پریتی فقط 12 سال داشت که مقابل دوربین قرار گرفت. هرچند آن کار یک آگهی تجاری بود که یکی از دوستان خانوادگی شان ساخته بود و از آن پس خواست تا یک مدل بشود. دانش آموخته سیملا هرگز در خواب هم نمی دید که روزی هنرپیشه شود. می گفت که هدفش همچون دیگر نوجوان ها در زندگی این بود که یک تغییر مناسب ایجاد کند. احتمالا اگر آن روز یک هواپیما سر راهش قرار می گرفت حتما خلبان می شد! عاشق این بود که مسیری را تا انتها پیگیری کند اما متاسفانه همیشه چشم به فعالیت دیگران داشت و به ادعای خودش هرگز ایده ای نداشت که صرفا مال خودش باشد. 
روانشناسی رشته مورد علاقه اش در دانشگاه بود و همه فکر می کردند که او روزی یک روانشناس خواهد شد شاید هم یک تاجر موفق، اما پریتی در عین ناباوری همگان به یک هنرپیشه بدل شد. او حتی تا بمبئی رفت تا در رشته روانشناسی جنایی در دانشگاه بمبئی تحصیل کند اما تقدیر چیز دیگری در آستین داشت. کارگردانی به نام شیکر کاپور در یک مهمانی دوستانه او را می بیند و پس از دیدن کارش در آگهی تجاری او را می پسندد و تصمیم می گیرد از این دختر برای فیلم بعدی اش در نقش اصلی زن استفاده کند. حضور در آن فیلم چیزی بود که هر نو آمده ای از ته دل می خواست در آن باشد پس پریتی معطل نکرد و حتی دوره ی کلاسهای رقص را هم پشت سر گذاشت اما این فیلم هرگر ساخته نشد و پریتی سرخورده برجای ماند. اما اندک زمانی بعد بود که کاندان شاه بازی در کیا کهنا را به او پیشنهاد می دهد و پریتی با بازی در نقش یک دختر که در عشق به تجربه ای وحشتناک دست پیدا می کند توانست همه را مجذوب خویش کند. 
بیوگرافی درباره ی پریتی خیلی کمتر از بازیگرهای دیگه ست چون پریتی معمولا از صحبت درباره ی زندگی خصوصیش خودداری می کنه. به نظر من این خیلی خوبه چون همه که نباید از سر و سرّ زندگی یه بازیگر خبر داشته باشن. درحالیکه تو بالیوود همچین چیزی نیس و مردم کوچکترین اطلاعاتو درباره خصوصی ترین مسائل بالیوودیها دارن. خوبه لا اقل این قضیه درباره ی بازیگرهای ایران صدق نمی کنه. مثلا ما همه می دونیم که بازیگرهای معروف هند چندبار ازدواج کردن چندتا بچه دارن رابطه شون با خانواده چطوره؟ روزی چند وعده غذا میخورن؟ تو هر وعده چند لقمه می خورن؟ هر لقمه رو چندبار میجون؟؟؟ چه بد! آدم از شهرت نفرت پیدا می کنه! بگذریم... 


نگاهی به فیلم های زیبا و به یاد ماندنی پریتی: 


کیا کهنا (2000) 
کیا کهنا اولین فیلمی بود که پریتی توش بازی کرد ولی بعد از 4،5 فیلمش اکران شد. با اینکه فیلم اولش بود ولی بخاطر ایفای نقش توی این فیلم برنده ی 4 جایزه شد. درکل فیلم جالبی بود. به نظر من پریتی و سیف علی خان و آنوپام کر نقاط قوت فیلم بودن چون بازی شون واقعا درخور فیلم بود. 

موضوع کیا کهنا درباره ی این بود که سیف جلوی همه عشق آتشین خودشو به پریتی ابراز می کنه و حتی با اینکه برادر پریتی اصلا از سیف و اخلاقش خوشش نمیاد اونها به رابطه شون ادامه میدن. تا اینکه پریتی که یک دختر محصل و کم سن و سال بود باردار میشه ولی سیف می زنه زیر حرفش و ادعا می کنه که فعلا قصد ازدواج نداره و پریتی رو با حرفها و نگاه های تحقیر آمیز مردم تنها میذاره...



هردل جو پیار کره گا (2000) 
این فیلم واسه من خیلی با ارزشه. فکر کنم قبلا هم گفته بودم که علاقه ی من به پریتی با دیدن عکسهای این فیلم بوجود اومد. راستش من قبلا اصلا نمی دونستم بازیگری به نام پریتی وجود داره. بعد از یه مدت هم فقط اسما" می شناختمش تا اینکه عکسشو توی مجله ی دوستم دیدم و... 
پریتی در این فیلم در نقش دختری به نام جانوی بود که توی یه ماجرا به سلمان خان علاقمند میشه و سلمان هم عاشق اونه، درحالیکه خانواده ای که پریتی و پدرش رو نگه میدارن، فکر می کنن سلمان همون پسریه که دخترشون(رانی موکرجی) بخاطرش از خونه فرار کرده بود و بخاطر اینکه دخترشون خوشحال بشه رضایت میدن که با رانی ازدواج کنه. حالا بگذریم از باقی ماجرا که رانی هم کم کم از سلمان خوشش میاد و بازم این وسط پریتیه منه که تصمیم می گیره ایثار کنه و از عشقش بگذره... 



چوری چوری چوپکه چوپکه (2001) 
این فیلم دقیقا یکی از فیلم هایی هست که من هیچ وقت از دیدنش خسته نمیشم و واقعا دوسش دارم. شاید نظر من خیلی متفاوت با نظر دیگرون باشه ولی به نظر من چوری2 چوپکه2 یکی از بهترین و زیباترین و غم انگیز ترین و بی نظیر ترین فیلمهای پریتی بود. من گریه هایی که واسه این فیلم کردم واسه کل هو ناهو که عاشقشم نکردم! من عاشـــــق صحنه هایی ام که برای بچه جشن گرفته بودن و پریتی لباس های رانی رو پوشید و بجای اون رفت. مخصوصا وقتی که اسم مادر بچه رو پرسیدن واااااای اون نگاه غم انگیز پریتی به رانی تمام وجودمو آتیش زد... یا صحنه ی بعدیش که پریتی بچه رو به رانی نمی داد، از اونجا یه جمله ی پریتی تو ذهن من حک شده البته هندی شو یادم نیست ولی چون دوبله شده شو بیشتر دیدم و همش تکرار کردم کلا" با تصویر پریتی جلوی چشممه که با یه سوز و حسرتی به رانی گفت:«مادر این بچه پریا مالهوترا نیست...منــم..مـــن...» وااااااااای بمیرم الهـــــــی... 
صحنه ی آخرش که با سلمان خداحافظی می کنه رو که دیگه نگووووو... آهنگ چوری چوری چوپکه چوپکه هم واقعا محشر بود. یکی از بهترین آهنگایی بود که شنیدم و تقریبا حفظشم هستم. 
نکته ی جالب این فیلم نزدیک بودنش به دنیای واقعی ما آدمها بود. کسی که برای یک مدت کوتاه طعم واقعی زندگی و لذت بودن در کنار خانواده رو احساس می کنه ولی می دونه که بزودی این رویا تموم میشه و باید دوباره به دوران زندگی قبلیش برگرده بدون اینکه سهمی از اون روزهای شیرین ببره... بدون اینکه عشقش و حتی بچه ش که پاره ی تنشه همراهش بیان...این خیلی سخته که می دونه بزودی باید اون دنیای زیبا رو با دست های خالی ترک کنه...خیلی سخته...خیلی..... 



دیل هه تومهارا (2002) 
این فیلم هم یکی از اون فیلم هایی بود که من چندین بار نگاهش کردم. من عاشق آهنگ های این فیلمم. مخصوصا آهنگ محبت. به نظرم آرجون و پریتی زوج خوبین. از ماهیما هم خوشم میاد. ولی حیف شد که دیل هه تومهارا بخاطر اکرانش تو زمان مناسب شکست خورد. 
توی این فیلم پریتی در نقش دختری بود که بعد از مرگ مادر و پدرش پیش مادر ناتنی و دختر اون زندگی می کنه و عاشق پسریه که خواهرش هم عاشق اونه. و این وسط مادر ناتنیش(رکا) هست که چشم نداره ببینه اونا به هم برسن. واسه همین همه ی تلاششو می کنه که دختر خودشو قالب کنه! 



کل هوناهو (2003) 
ووووووووی یه چیز میگم یه چیز میشنوی! 
هرچند مطمئنا همه این فیلم عاشقانه ی زیبا رو دیدین وگرنه نصف عمرشون برفناست. بدون شک این فیلم بهترین فیلمیه که دیدم. فیلمی که میشه با دیدنش عشق رو درک کرد. 
چه آهنگ های بی نظیری هم داشت. آهنگ اصلی فیلم محشر بود و معنیه زیبایی هم داره که من شعار زندگیم قرار دادم. 
واقعا از کجا می دونی؟؟؟ شاید فردایی نباشه!!! 




ویر-زارا (2004) 
ویر زارا هم واقعا دیدنی بود. خب از فیلمی که شخصیت های اصلیش پریتی و شاهرخ و رانی باشن نمیشه کمتر از این انتظار داشت. این سه تا توی هر فیلمی بازی کنن غوغایی میشه. من که از این فیلم یه کلیپ هم درست کردم که بعضیا با دیدن اون کلیپ به گریه افتادن چه برسه به اینکه خود فیلمو ببینن. 
ویر-زارا نشون داد که عشق اونقدر وسیعه که حتی با مرزها فاصله از معشوق لحظه ای حضور اون تو زندگیت کمرنگ نمیشه. ویر زارا یک فیلم احساسیه که قطره قطره اشک های پریتی، ذره ذره ی موفقیت فیلمو رقم زد و بازی زیبا و دلچسب اون به تنهایی بار همه رو به دوش کشید. 





سلام نمسته (2005) 
این فیلم هم یه فیلم شاد، مدرن و جالب بود. طوری که آدم از دیدنش حسابی سرگرم میشه. من عاشق چهره ی پریتی توو سلام نمسته ام. کلا از مدل موهاش گرفته تا لباس های شیکی که می پوشید، خیلی بهش می اومد. 
این فیلم کاملا امروزی بود و مثل عصر ما دیگه توش عشق های لیلی مجنونی و تاحدودی غیر واقعی راه نداشت بلکه قضیه ی دوست داشتن های این دور و زمونه که با هر تقـّی به نفرت تبدیل میشن مطرح بود. درباره ی آدم های امروزی که خودشون رو در قبال خطاهایی که می کنن مسئول نمی دونن و تنها سعی می کنن خودشونو از دردسرهای زندگی دور کنن. آدم هایی که حتی با مشکلات زندگی هم لجبازی می کنن! و کسایی که فقط براشون موقعیت و خواست خودشون مهمه نه دیگران. دقیقا همون چیزهایی که اطراف خودمون زیاد می بینیم. 




کبی الویداع ناکهنا (2006) 
کارن که فیلمنامه رو تموم کرد هنوز جوهر قلمش خشک نشده بود که دنیا مثل بمب صدا کرد! 
همه برای اکران این فیلم روزشماری می کردن. درباره ی این فیلم اونقدر سروصدا و حاشیه و شایعه درست شد و انتظارها به قدری بالا رفت که بعد از اکران فیلم به این محشری خیلیا گفتن که بدترین فیلم کارن بود و سیل انتقادها روانه ی کارگردان و عواملش شد. درحالیکه کنک واقعا بی نظیر بود اما مردم به قدری راجع بهش حرف زده بودن و مطلب خونده و شنیده بودن که انتظار داشتن بهترین فیلمه قرن رو ببینن! خیلی ها بعد از اینکه دوباره فیلمو دیدن نظرشون تغییر کرد و واقع بین تر شدن. 
این فیلم یک پیام برجسته داشت که به نوعی میتونه راهنمای انسان در انتخاب شریک زندگیش باشه. این فیلم نشون داد که وقتی یه عشق توی دل آدم پرورش پیدا می کنه ممکنه به اندازه ای قدرت بگیره که بتونه همه ی پیمان ها رو زیر پا بذاره. به قدری که بتونه همه ی رسم ها و قسم ها رو بشکنه. به قدری که بتونه زندگی هایی رو از هم بپاشونه. حکایت این فیلم آدم رو یاد اون جمله ی معروف میندازه که میگه: «همیشه سعی کن اونی رو که دوسش داری بدست بیاری؛ وگرنه مجبور میشی اونی رو که بدست آوردی دوست بداری...» 
این فیلم هم به زندگی واقعی نزدیکه. دیگه توش از عشق های عجیبا" غریبا که با یه نگاه گل می کنن خبری نیست. بلکه درباره ی علاقه ایه که به تدریج و از روی شناخت بوجود میاد. راستش من خودم به این نتیجه دست پیدا کردم که تنها شناخت میتونه عشق رو بسازه. کسی که با یه نگاه یا چند برخورد با کسی نمیتونه ادعا کنه عاشقه. چون شاید طرف یه خلقیات و روحیاتی داره که اصلا با اون آدم سازگار نیست. اینجور عشق ها مطمئنا دیر یا زود از شور میفتن، درست زمانی که با گذر زمان همدیگه رو خوب شناختن و بودن در کنار هم به یک عادت تبدیل میشه که این حس جای عشقو پر می کنه. 
اما در کانک اینطور نبود. دیو و مایا بعد از مدت ها چیزهایی رو تو وجود هم پیدا می کنن که قبل از اون توی زندگیشون دنبالش بودن و اینه سرآغاز یک عشق... 





ام فیلم سال اکران وضعیت فروش
دیل سه 1998 متوسط 
سولجر 1998 بسیار پرفروش 
پرمانتی ایده را 1998 متوسط 
راجاکومارودو 1999 شکست خورده 
سنگرش 1999 پرفروش 
دل لگی 1999 شکست خورده 
کیا کهنا 2000 پرفروش 
هردل جو پیار کرگا 2000 پرفروش 
میشن کشمیر 2000 شکست خورده 
فرض 2001 شکست خورده 
چوری2چوپکه2 2001 پرفروش 
دل هه چهتاهه 2001 پرفروش 
یه راسته هه پیارکه 2001 شکست خورده 
دل هه تومهارا 2002 شکست خورده 
دهرو 2003 متوسط 
آرمان 2003 شکست خورده 
کویی میل گایا 2003 بسیار پرفروش 
کال هو ناهو 2003 بسیار پرفروش 
لاکشیا 2004 شکست خورده 
دیل نه جسه آپنا کاها 2004 شکست خورده 
ویر-زارا 2004 بسیار پرفروش 
کولام کولا پیار کره 2005 شکست خورده 
سلام نمسته 2005 بسیار پرفروش 
جان من 2006 شکست خورده 
کریش 2006 بسیار پرفروش 
کبی الوداع ناکهنا 2006 بسیار پرفروش 
جوم برابر جوم 2007 شکست خورده 
دلست لیر 2008 ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 
هرپال 2008 ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 




THE HERO 
دهرو دقیقا یازدهم آپریل سال 2003 اکران شد. فیلمی با حضور پریتی زینتا، سانی دیول و پریانکا چوپرا. فیلم خوبی بود و فروش متوسطی داشت. نام کاراکتر پریتی در هرو ریشما بود. پریتی در این فیلم در نقش یک دختر ساده ی روستایی بود که بنا به خواست یک مامور نظامی عملیات خطرناکی بهش محول میشه... فکر می کنم فیلمو حتما دیدین فقط برای اینکه یادتون بیاد چند تا از عکساشو ببینید.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: